به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام دکتر سیدسجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی با عنوان تحریف برای ترسیم ادبیات تسلیم نوشت:
در شبهای عزای سالار شهیدان که مردم شیعه، اقامه عزا برای بزرگترین قیام الهی تاریخ علیه طواغیت کرده، ندای قیام و مبارزه اهل بیت (ع) را سر میدهند و منابر، مردم را به قیام علیه ظلم و طواغیت و برپایی عدالت و حکومت حقّ دعوت میکنند، معدود محافل و سخن سرایانی هم به اسم امام حسین (ع)، دعوت به عدم قیام کرده و عالمان دین را نه امامان براندازی حاکمان جائر و مبارزه با ظلم، بلکه راهبران روشنگری و آگاهی بخشی و مبارزه فرهنگی با ظلم و جهل میدانند. بلکه ائمه (ع) را مأمور قیام علیه حکومتها و براندازی آنها نمیدانند، بلکه تنها وظیفه فرهنگی و دینی را برای آنان، در نظر میگیرند، جالبتر اینکه با نقل گزینشی از عبارات برخی از انقلابیترین عالمان عصر حاضر (شهید مطهری و شهید بهشتی) که انقلاب اسلامی مردم ایران، به راهبری امام خمینی و همراهی آنان به نتیجه رسید، آنان را طرفدار رسالت فرهنگی و مبارزه منفی ائمه (ع) بدون برنامه برای براندازی و انقلاب، میدانند، و جالبتر این که با نقل قول گزینشی از عبارات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای، ایشان را در نقطه مقابل همه علمای شیعه، تنها شخصی در میان علمای شیعه میدانند که معتقد است ائمه دنبال به دست گرفتن حکومت بودند.
به نظر میآید که مخاطبان این منبر، شایسته بود نه برای مظلومیت و شهادت امام حسین (ع) بلکه برای این قرائت از دین و ائمه (ع) بگریند. گرچه این سخنان، پاسخهای واضح و آشکاری دارد که بر «فهیمان» نیز پوشیده نیست.
۱- بر آگاهان عرصه دین، واضح است که دین اسلام، علاوه بر توصیه و تبلیغ، مشتمل بر حدود و تعزیراتی است که به جهت تضمین تحقق احکام اسلام در جامعه وضع شده اند و اگر قرار بود، دین اسلام، فقط روشنگری و آگاهی بخشی و تبلیغ بکند، دیگر نیازی به این حدود و تعزیرات نبود. چنانکه نفس جعل این حدود و تعزیرات، دلالت بر ضرورت سازمان و کارگزارانی، جهت اجرای آن در جامعه است.
۲- چنانکه واضح است رسالت پیامبر (ص) محدود به توصیه، تبلیغ، رسالت فرهنگی بدون برنامه ریزی برای براندازی نبوده بلکه مشتمل بر مبارزه برای براندازی کفر و شرک و طاغوت بوده است.
۳- رسالت فرهنگی و دینی و دعوت غیر مسلمانان و ناآگاهان به دین و اسلام، منافاتی با تلاش برای تحقق حکومت مبتنی بر احکام اسلام ندارد. بلکه این دو رسالت، ذیل دو مرحله از مراحل تبلیغ و توسعه دین در جامعه هستند.
۴- رفتار هر شخص، بلکه ائمه (ع) را باید در ظرف زمانی خودشان ارزیابی کرد. زیرا شخص عاقل و حکیم، راهبردها و راهکارهایی را در راستای تحقق غایات خویش در نظر میگیرد که متناسب با «مقتضیات زمانه»، «قدرت و ضعف جامعه و دشمن» و «امکان تحقق غایات در جامعه» باشد. (شرایط متناسب با مبارزه، حکم به نبرد میدهد، شرایط متناسب با صلح، حکم به رفع خصومت و شرایط تقیه، حکم به رفتاری تقیهای)
۵- اهل بیت (ع) ناظر به امکانات و توان خویش و متناسب با شرایط زمانه و وضعیت حاکمان جائر، راهبردهای مشخصی برای مبارزه، انتخاب میکردند، طبعاً انچه حکم به تمایز رفتار اهل بیت (ع) میدهد، شرایط موجود و راهبری اهل بیت (ع) برای رسیدن به نقطه مطلوب است.
۶- فقیهان بسیاری، حکم به ضرورت تشکیل حکومت به نیابت از امام معصوم کرده و آن را از باب قیام جهت اقامه حدود در جامعه، به عنوان مقدمه واجب (که انجام مقدمه برای تحصیل ذی المقدمه، واجب است) دانسته اند، نه این که آن را مقدمه وجوب (که هرگاه ذی المقدمه حاصل شد، مقدمه واجب میشود) بدانند. (جواهر الکلام، ج ۲۲، ص ۱۵۵)
۷- بنا بر دیدگاه صاحب جواهر و محقق کرکی، میتوان ادعا کرد که ولایت فقیه در عصر غیبت، نزد همه فقیهان، بدیهی بوده است. زیرا کتب فقیهان پر است از «ارجاع به حاکم» که مراد از آن، حکومت و ولایت نایب امام معصوم ع در عصر غیبت است. (جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۹۶)
۸- مطابق دیدگاه فقیهان بسیاری، نیاز به حاکم، از نیاز به احکام اسلامی، شدیدتر و مورد نیازتر است (جواهرالکلام، ج ۱۵، ص ۴۲۲)
۹- از امام باقر و امام صادق (ع) روایات بسیاری نقل شده است که بر جواز بلکه وجوب قیام علیه حاکمان موجود (در زمان این دو امام (ع)) تأکید شده است.
از امام باقر (ع) در خصوص قیام زید علیه حاکمان ظالم زمانه نقل شده است که فرمود: «أللّهمّ اشدد أزری بزید» خدایا کمر مرا با زید محکم کن. (الغدیر، ج ۳، ص ۷۰)
امام صادق (ع) وقتی خبر شهادت زید را شنید فرمود: «عند الله أحتسب عمّی إنّه کان نعم العمّ، إنّ عمّی کان رجلاً لدنیانا وآخرتنا، مضی والله عمّی شهیداً کشهداء استشهدوا مع رسول الله وعلیٍّ والحسین، مضی والله شهیدا» (عیون أخبار الرضا ،۱/۲۸۸، ح ۶) شهادت عموی خود را نزد خدا و برای رضای او حساب میکنم همانا او خوب عمویی بود، همانا عموی من مردی برای دنیا و آخرت ما بود، به خدا سوگند! عمویم شهید شد مانند شهدایی که با رسول خدا و علی و حسین شهید شدند، به خدا سوگند! او شهید از دنیا رفت.
امام صادق (ع) در خصوص زید فرمود: «إنّ زیداً کان عالماً، وکان صدوقاً، ولم یدْعُکم إلی نفسه وإنّما دعاکم إلی الرضا من آل محمّد، ولو ظفر لَوفی بما دعاکم إلیه، وإنّما خرج إلی سلطان مجتمع لینقضه» (کافی، روضه الکافی ۸/۲۶۴، ح ۳۸۱) همانا زید عالم و بسیار راستگو بود، و شما را به خود دعوت نکرد بلکه تنها به رضای از آل محمّد (امامِ از آنان) دعوت نمود، و اگر پیروز میشد حتماً به آنچه شما را به آن دعوت کرد وفا میکرد، و همانا بر سلطانی که نیروهایش را جمع کرده بود خروج کرد تا او را در هم شکند.
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: «لا أزالُ أنا و شِیعَتی بخیرٍ ما خَرجَ الخارِجیُّ مِن آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله، و لَوَدِدْتُ أنَّ الخارِجیَّ مِن آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله خَرجَ و عَلَیَّ نَفَقهُ عِیالِهِ».(مستطرفات السرائر، ۴۸ / ۴)
امام صادق علیه السلام: تا آنگاه که فردی از خاندان محمّد (ص) باشد که دست به شورش زند، من و شیعیانم در خیر (و امنیت) به سر میبریم. چقدر دوست داشتم کسی از خاندان محمّد (ص) شورش کند و خرج خانواده اش را من بپردازم.
۱۰- از عبارتی از شهید مطهری میتوان به وضوح دریافت که قیام ائمه (ع) برای تشکیل حکومت لازم بوده است لکن اهل بیت (ع) به جهت شرایط زمانی و مکانی، در شرایط مشخص، رفتارهای معینی را در راستای مخالفت و مبارزه با حاکمان جائر و تحقق حکومت اسلامی (ولو در طولانی مدت)، انجام داده اند. عباراتی از شهید مطهری گویای رفتار امام صادق ع که ادعا شده بود ایشان اعتقادی به مبارزه با حاکمان نداشت در ادامه نقل میشود:
به طور کلی این مطلب روشن است که امام صادق (ع) از نظر تصدی امر حکومت و خلافت خیلی حالت کناره گیری به خود گرفت و هیچ گونه اقدامی که نشانهای از تمایل امام باشد به این که زعامت را در دست گیرد وجود نداشت. این به چه علت بوده و چه جهتی در کار بوده است؟ البته در این جهت شک نیست که اگر فرض کنیم که زمینه، زمینه مساعدی برای امام بود که اگر اقدام میکرد حکومت را در دست میگرفت اما میبایست اقدام میکرد (مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص ۱۲۴)
در عین حال (که) امام صادق متعرض امر حکومت و خلافت نشد ولی همه میدانند که امام صادق با خلفا کنار هم نیامد مبارزه مخفی میکرد نوعی جنگ سرد در میان بود معایب و مثالب و مظالم خلفا همه به وسیله امام صادق در دنیا پخش شد و لهذا منصور تعبیر عجیبی درباره ایشان دارد. میگوید: هذا الشجی معترض فی الحلق… جعفربن محمد مثل یک استخوان است در گلوی من نه میتوانم بیرونش بیاورم و نه میتوانم فرویش ببرم؛ نه میتوانم یک مدرکی از او به دست آوردم کلکش را بکنم و نه میتوانم تحملش کنم چون واقعاً اطلاع دارم که این مکتب بی طرفی که او انتخاب کرده علیه ما هستند. (مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، صص ۱۳۹ و ۱۴۰)
۱۱- از شهید بهشتی نیز عبارات متعددی در خصوص قیام علیه حکومتها و وظیفه امامان (مثل امام صادق (ع) که به صورت ظاهر مبارزه مسلحانه در پیش نگرفته بود) وجود دارد که گویای این است که امام (ع) قیام و براندازی علیه حاکمان جائر را نه یک پروژه محدود در یک زمان مشخص، بلکه فرایندی میدانست که باید مقدمات آن را به خوبی پیمود:
روایت امام صادق، علیه السلام در صفحه ۳۹۵ از جلد یازده وسایل، روایت شماره ۹ مذکور است. روایت این است: «ما قُدِّست امهٌ لم یُؤخَذ لضعیفها من قویها غیر متعتع.» جامعه و امتی که در آن حق ضعیف از قوی چنان با قدرت گرفته نشود که قوی با تواضع و خضوع حق ضعیف را به او بپردازد، جامعهای که چنین شیوهای در آن جاری و ساری نباشد، جامعه مقدس و منزه و پیراستهای نیست، بلکه جامعهای است آلوده. آنها که فکر میکنند فقط یکی دو نفر از ائمه ما ائمه شیعه- هستند که راستی راستی امامتشان چشمگیر است، (امام علی و امام حسین) و بقیه انگار همه صلح کلی شده بودند، خوب است که این روایات را ببینند. اگر امام صادق در زمان خود رهبر شمشیر به دست یک نهضت سازنده چنین نظامی نبود، نه برای آن بود که به چنین نظامی توجه نداشت و نه اینکه میترسید جانش را بر سر این کار بگذارد؛ برای آن بود که میدانست نهضتها گاهی راهی بس دور و دراز دارند تا به ثمر رسند. (شهید بهشتی، کتاب بایدها و نبایدها، ص ۹۲)
۱۲- عبارتی که از رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی نقل شده است، تقطیع شده است که موهم این نکته است که «ولایت» مقولهای اجباری است و ناظر به مردم سالاری نیست.
کیست که نداند ایشان در طول سالیان گذشته چقدر بر نظریه مردم سالاری دینی و نقش مردم در نظام اسلامی تأکید کرده است و عبارات بسیاری از معظم له در خصوص نقش و جایگاه مردم وجود دارد که گویای نظریه مردم سالاری دینی است و این نکته بر «فیهمان» مخفی نیست.
تاکید بر تک عبارتی از حضرت ایشان در سالیان بسیار دور که به صورت ناقص نقل شده و عدم ملاحظه دیدگاه جامع ایشان، تحریف، بی انصافی، غیرمحققانه و غیر علمی استاهل تحقیق و مطالعه میتوانند ملاحظه کنند که عبارت مذکور که از کتاب همرزمان حسین علیه السلام، صفحه ۷۹ نقل شده است در خصوص «ضرورت تلاش امام برای بازپسگیری منصب رهبری» است و ناظر به «یک حکومت سالم، برای دورانی که نزدیک به آغاز انقلاب اسلامی» آورده شده است.
مرور بخشهایی از این عبارت، گویای این تقطیع هدفدار است: «خب، حالا اگر نگذاشتند این رهبر سیاسی رهبری کند، امّا او واقعاً رهبر است. اگر حاکمی معزول شد، آیا این حاکم معزول میتواند به خودش بگوید ما تفسیر و تبیین مکتب را ادامه میدهیم و حالا که نتوانستیم حکومت کنیم، دیگران جامعه را اداره کنند؟ با بزرگواری و شرح صدر، خودش را از این قضیه معاف کند؟ یا شقّ سوّمی وجود دارد؟ میتواند، در صورتی که مصلحت بزرگتری را در نظر داشته باشد؛ و نمیتواند، در صورتی که این مصلحت، مورد نظر نباشد. ما معتقدیم آن کسی که از طرف پیغمبر (ص) به حکومت برگزیده شد و منصوب شد و جهاتی که برای حکومت لازم است، پیغمبر در او دید و او را به این منصب گماشت و زمام جامعه اسلامی را در مشت او قرار داد و به مردم هم او را معرّفی کرد و توصیه او را هم کرد و گفت باید از او اطاعت کنید، او اگر یک وقتی از حقّ خودش دور افتاد، ناچار باید تلاش کند که به حقّ خودش برسد؛ برای خاطر اینکه این حق، یک حقّی نبوده که بخواهند تعارفی به او بدهند. یک حکومت سالم، برای دورانی که نزدیک به آغاز انقلاب اسلامی است، یک داروی ضروری است، یک داروی لازم است. جامعه اسلامی حق ندارد بگوید من این دارو را نمیخواهم.» (آیتالله خامنهای، همرزمان حسین علیه السلام، صفحه ۷۹)
نظرات کاربران