به گزارش خبرنگار مهر، از زمان قیام سیدالشهدا (علیه السلام) سوالهایی در میان نخبگان و اندیشمندان و حتی مردم عادی مطرح بوده است که، انگیزه اصلی امام حسین (ع) از اقدام به چنین کاری چه بوده است؟ آیا دعوت مردم کوفه فلسفه قیام آن حضرت بوده، یا قیام امام (ع) علت دعوت کوفیان؟ آیا برقراری حکومتی اسلامی به شیوه امام علی (ع) علت اصلی و غایت نهایی این نهضت بوده است یا ایجاد اصلاحات و تغییرهای محدود در ساختار حکومت اسلامی هم میتوانست هدف امام (ع) را تأمین کند؟ این پرسشها و مانند آنها، هر کدام حاکی از نگرشها و دیدگاههای خاص افراد به این حادثه است. با عنایت به چنین واکنشهای گوناگون از زمان وقوع این حادثه تا به امروز، هر اندیشمند مسلمانی که با تاریخ عاشورا سروکار داشته است، به فراخور فهم و برداشت خویش از این واقعه، درباره قیام کربلا و اهداف آن، سخن گفته است. اندیشه بلند سالار شهیدان حضرت امام حسین بن علی (ع) که در قیام باشکوهش متبلور گشت، نمادها و ظهورات مختلفی دارد که هر یک از دانشمندان به نوبه خود، مطابق شخصیت علمی و فرهنگی خویش به دنبال چهره نهضت حسینی (ع) هستند و عمق باورها و حتی گرایشهای آن حضرت را استنباط میکنند.
بخش هفدهم این سلسله مطالب مربوط به مباحث عاشورایی مرحوم آیت الله محمدتقی مصباح یزدی درباره اهداف نهضت عاشورا است.
یکی از مهمترین پرسشها درباره نهضت عاشورا، سوال در مورد هدف حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) از این حرکت است. در این باره به صورت کلی جوابهایی داده شده است که همه میدانند؛ مانند اینکه قیام آن حضرت برای احیای دین و اصلاح امت بوده است. اما در ذهن بسیاری از جوانان و نوجوانان ما در سایه این سوال کلی، چند سوال فرعی مطرح میشود و آن اینکه، با این حرکت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) چه اصلاحی صورت گرفت؟ قیام امام حسین (علیه السلام) چگونه امر به معروفی بود که باید به این صورت انجام میگرفت؟ و با این روش چگونه دین احیا میشود؟ آیا حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در هدف خود موفق شدند و توانستند با قیام خود، حکومت و امت اسلامی را اصلاح کنند و جلوی مفاسد را بگیرند؟ این سوالها در ذهن بسیاری از جوانان ما وجود دارد و گاهی آنها را مطرح میکنند.
اصلاح مفاسد، هدف اصلی قیام امام حسین (علیه السلام)
در وصیتی که آن حضرت برای برادرشان محمد حنفیّه مرقوم فرمودند، جمله معروفی است که میفرمایند: «اِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً »۱ یعنی من نه برای گردش و تفریح از مدینه بیرون میروم و نه برای اینکه فسادی در زمین راه بیندازم و ظلمی بکنم «وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی (صلی الله علیه وآله)» فقط برای اصلاح در امت جدم خروج میکنم. اگر دقت کنیم، در تعبیر «لِطَلَبِ الاِْصْلاح» نکتهای وجود دارد. امام (علیه السلام) نفرمود: «انما خرجت للاصلاح»؛ بلکه فرمود: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاح» یعنی من در جستجو و در پی اصلاح هستم. نظیر این تعبیر در سخنرانی امام (علیه السلام) برای نخبگان و علما هم هست که فرموده بودند: «وَ لکِنْ لِنُرِیَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فی بِلادِک »۲ این خطبه زمانی ایراد شد که هنوز صحبت از خروج و مبارزه با یزید مطرح نبود. امام (علیه السلام) در آخر این خطبه دعا میکنند و خطاب به خدای متعال میگویند: پروردگارا! تو میدانی که هدف ما از این فعالیتهای سیاسی جز این نیست که مَعالم دین تو و معیارهای اسلامی را به مردم نشان دهیم؛ یعنی نشان دهیم دین چیست و نشانههای آن کدام است و چگونه و با چه معیاری میتوان افراد دیندار و افراد بی دین را شناخت؟ و نیز هدف ما این است که اصلاح را در بلاد تو ظاهر کنیم. کلمه «نُظْهِر» دو معنی میتواند داشته باشد؛ اول اینکه یعنی روشن کنیم اصلاح چیست، و دیگر آنکه یعنی اصلاح را تحقق بخشیم و بر فساد، ظاهر و غالب گردانیم.
حال ببینیم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برای چه قیام کرد؟ برای اینکه یک نظام «خود ساخته» «متغیر» را بر مردم حاکم کند؟ آیا این اصلاح بود؟ یا گفت باید به همان احکامی که جدم آورده است عمل کنید؟ زمانی که میدید مدعی خلافت، مشروب خوار است و در حال مستی نماز میخواند، آیا او میگفت، اهلا و سهلا؟ اصلاح این است؟ یا میگفت باید بر مشروب خوار حد جاری کرد؟
اصلاح یعنی چه؟ اینکه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) فرمود: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی» باید دید منظور حضرت حسین (علیه السلام) چه بود؟ در بین راه کربلا، در یکی از سخنرانیهایش فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قَدْ قالَ فی حَیاتِهِ مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلا لِحُرُمِ اللّهِ ناکِثاً لِعَهْدِ اللّهِ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ یَعْمُلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالاِْثْمِ وُ الْعُدْوانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِفِعْل وَ لا قَوْل کانَ حَقیقاً عَلَی اللّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُم أَنَّ هؤُلاءِ الْقَومَ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانَ وَ تَوَلَّوا عَنْ طاعَةِ اللّهِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفِیءِ وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ و حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ اِنّی أَحَقُّ بِهذَا الاَْمْر» اگر کسی ببیند که زورمداری و سلطانی که با زور بر دیگران مسلط باشد و قدرتی در اختیار دارد، در سایه قدرت خود پیمان خدا را که عهد عبودیت است، شکسته «أَلَمْ أَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لاتِعْبُدُوا الشَّیْطانَ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُّوٌ مُبینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیم» این پیمان خدا است، اگر کسی دید که این شخص در پناه قدرت خود، سر از بندگی خدا پیچیده «مخالفا لسنة رسول الله»، با دستورات پیامبر (صلی الله علیه وآله) مخالفت کرده و به آنچه پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده عمل نمیکند، «یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان»، رفتارش با مردم همراه با گناه و تعدّی است، اگر کسی چنین قدرتمندی را دید و با گفتار و رفتار خود روش او را تغییر نداد، یعنی با سخن یا با عمل کاری نکرد که این شخص به مسیر صحیح برگردد، اگر مسلمانی چنین چیزی را دید و کاری انجام نداد که او را از این رفتار غلط باز دارد، «کان حقیقاً علی الله ان یدخله مدخله» حق خدا است که او را نیز با همان ستمکار وارد جهنم کند تا با ستمکاران همنشین شود؛ آن حاکم کار خلافی انجام داد، این شخص هم سکوت کرد. سکوت کردن در مقابل کار خلاف، مهر امضا بر عمل کسی است که مرتکب خلاف گردیده است و باعث میشود که شخص، همنشین خلافکار بشود.
بعد میفرماید «و قد علمتم انّ هؤلاء القوم قد لزموا طاعة الشیطان» کسانی که من با آنها مواجه هستم، یعنی بنیامیه، ملازم اطاعت شیطان شدند «و تولوا عن طاعة الله» عهد خدا این بود که «أن لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین» این عهد را بر عکس کردند، اطاعت شیطان میکنند، اما خدا را اطاعت نمیکنند. «و اظهروا الفساد» مورد شاهد من این عبارت است. اینها فساد را ظاهر کردند، فساد را در جامعه پدید آوردند، چه کار کردند؟
در عطف تفسیر عبارت قبل میفرماید: «و عطّلوا الحدود» حدود الهی را تعطیل کردند، در موردی که باید دست دزد را ببرند، نمیبرند، جایی که باید زانی و زانیه را تازیانه بزنند، نمیزنند و آنجا که باید سایر احکام الهی را اجرا کنند، نمیکنند. اینها فساد است، در فرهنگ حسینی (علیه السلام) اینها فساد است.
«و استأثروا بالفیء» بیت المال را به خود و دار و دسته خود اختصاص دادند، بیتالمالی که باید صرف همه مسلمانان بشود، امکاناتی که باید به طور یکسان در اختیار همه قرار بگیرد، در اختیار دار و دسته خود قرار میدهند، «و أحلوا حرام الله» آنچه را خدا حرام کرده میگویند نه، مقدار کم آن عیب ندارد! یا الآن اشکال ندارد! اسلام سیّال است! فقه پویا میخواهیم! دیروز حرام بود، امروز حلال است! کاری کرده اند که حتی بچههای متدین میپرسند چه وقت رقصیدن حلال میشود؟ آیا هنوز حلال نشده است؟ چه زمانی دوست پسر گرفتن و دوست دختر گرفتن جایز میشود، هنوز آقایان اجازه نداده اند؟ میگویم این مسائل حلال شدنی نیست، چیزی که خدا حرام کرده حرام است. میگویند نه، خیلی چیزها هست که حرام بوده است حالا حلال شده است! چه وقت اینها حلال میشود؟ صادقانه سوال میکنند! فقه پویا را به این شکل تعریف میکنند، یعنی احکام خدا روزی تغییر میکند، چه کسی تغییر بدهد؟ قدرت حاکم! بعد امام (علیه السلام) میفرماید حال که این گونه شده است.
مگر پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله) نفرمود کسی که این رفتارها را تغییر ندهد با آنها در جهنم همنشین خواهد بود در چنین زمانی چه کسی از من سزاوارتر است که علیه اینها قیام کند، تا این مطالب را تغییر دهد؟ «و انی أحق بهذا الامر» من سزاوارترین کسی هستم که باید اینها را تغییر بدهد. پس، حرکت من برای اصلاح این موارد است.
آنجا که گفتم «خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی» یعنی این مطالب. مصداق «اصلاح» این موارد است؛ باید حدود الهی برگردد، باید بیت المال مسلمین به طور یکسان در اختیار همه قرار بگیرد، باید مردم به طور یکسان از تسهیلات اقتصادی، اداری، قانونی استفاده کنند،
نه اینکه فقط خویش و قومها، دار و دسته، هم حزبیها و هم جبههای ها از امکانات و تسهیلات استفاده ببرند. اینها فساد است و باید در مقابل این فسادها قیام کرد. حسین (علیه السلام) قیام کرد تا این فسادها را بر اندازد. اگر کسانی اصلاح طلبی را این میدانند، همان طور که رهبرانقلاب فرمودند، همه طالب چنین اصلاحی هستند، چه کسی با این اصلاح مخالف است؟ مگر کسی که مسلمان نباشد. البته هستند کسانی که با چنین اصلاحی مخالف اند، ولی آنها همان کسانی هستند که به خدا و احکام خدا ایمان ندارند، دروغ میگویند که مسلمان اند، برای فریفتن من و شما ادعای اسلام میکنند.اصلاح خوب است اما اصلاح بر اساس سیستم اسلامی، بر اساس نظام ارزشی اسلامی، نه آنچه را که آمریکا یا سایر کفار اصلاح میدانند. برای ما آمریکا یا هر کس دیگر چه تفاوتی میکند. چون او بیشتر اصرار میکند ما او را سمبُل قرار داده ایم، و الاّ برای ما آمریکا با کسان دیگر فرقی نمیکند، هر کافری همین گونه است. دنیا میگوید این کارها خلاف اعلامیه حقوق بشر است، میگوئیم آن اعلامیه برای خودتان. ما تا جایی با این اعلامیه موافقیم که در فرهنگ اسلامی جایگاه خودش را داشته باشد. «خوب» در نظر ما آن است که اسلام میگوید خوب است، «بد» هم آن است که اسلام میگوید بد است؛ نه آنچه شما یا پارلمان اروپا یا کنگره آمریکا بگوید، گفتههای آنها برای ما حجیت ندارد، مراجع تقلید ما باید بفرمایند، قرآن باید بفرماید، سنت پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله) باید بفرماید.
امام حسین (علیه السلام) در بیان دیگری، مشابه همین میفرماید: «اِنَّ هؤُلاءِ الْقَومَ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانَ وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فی الاَْرْضِ وَ أَبْطَلُوا الْحُدُودَ وَ شَرِبُوا الْخُمُور»؛ اینها حدود الهی را باطل کردند، تعطیل حدود، یک مطلب است؛ باطل کردن، از آن بالاتر است.
نظرات کاربران