به گزارش اقتصادآنلاین، حمید ابوطالبی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
یک سال از آغاز ریاستجمهوری جدید گذشته است و رئیسجمهور، ناکام در تحقق تحولات بنیادین در اداره کشور و درگیر پیامدهای جنگی جنایتکارانه، سرانجام تصمیم به تغییر درمهمترین ارگان کشور، و تشکیل شورای دفاع – فارغ از روند شکلگیری آن – گرفت. آنچه که یک پیام روشن دارد:
«بازگشتِ استراتژیکِ» شورای عالی امنیت ملی به ریشههای تاریخی خود؛ یعنی حرکت بهسوی رویکرد دیپلماتیک، تعامل و گفتوگو.
بازگشتِ استراتژیک
بر اساس حکم دبیر جدید، این شورا در دوره تازه باید چهارمأموریت اساسی را دنبال کند:
۱. بازتعریف مفاهیم راهبردی
مأموریتی که میتواند نشانهای از بازنگری در چارچوب فکری ومفهومی نهادهای امنیت ملی باشد. به بیان دیگر، مفاهیمی، چون «امنیت ملی»، «تهدید» و «منافع» باید با معیارهای تازهای تعریف شوند؛ تغییری که معمولاً در دورههای گذار یا تغییر رویکرد رخ میدهد ومسیر سیاستگذاری کلان را دگرگون میکند.
۲. رویکرد هوشمندانه و مردمپایه
ترکیب «هوشمندانه» و «مردمپایه»، بیانگر تلاشی راهبردی برای جلب رضایت مردم و همراهی عمومی است؛ که نمونهاش را میتوان در مسائلی مانند حجاب دید. این رویکرد یعنی نقش افکارعمومی، درمعادلات امنیت ملی پررنگتر شود؛ مفهومی که وقتی مطرح میشود که مشروعیت و سرمایه اجتماعی بهعنوان یکی از ارکان امنیت ملی به رسمیت شناخته شده باشد.
۳. هدفگذاری چندسطحی
تأکید بر سه سطح «ملی، منطقهای، بینالمللی» نشان میدهد که مأموریت شورا دوباره فراتر از مرزهای کشور تعریف شده و امنیت ملی درپیوند مستقیم با نقش ایران در ژئوپلیتیک منطقه و رقابتهای جهانی قراردارد.
۴. تمرکزگرایی در تصمیمسازی امنیتی
تصریح بر اینکه «کلیه امور مرتبط با امنیت ملی صرفاً ازطریق دبیرخانه بررسی و تصمیمسازی شود»، نشاندهنده حرکت بهسمت تمرکز کامل در سیاستگذاری امنیت ملی، و نظارت بر شورای دفاع طبق قانون اساسی است. این اقدام میتواند موازیکاری نهادها را کاهش دهد؛ چون قانون جدید مجلس، تصمیمگیری در امورهستهای را به شورا محول کند؛ و…
مذاکرات فعلی در باتلاق ضعفهای بنیادین
نخستین و مهمترین مأموریت دبیرجدید، بازکردن گره تهدیدهای واقعی کشور از مسیرمذاکره خواهدبود. مذاکرات کنونی، به دلیل “ساختار تیم هستهای، مواضع ناموزون ومتناقض، مصاحبههای نسنجیده، و رویکردبرخی اعضای پیشین تیم جلیلی در آن”، گرفتار «فلج دیپلماتیک» وسه ضعف بنیادی در بزنگاه اسنپبک شده است:
الف) فقدان رهبری دیپلماتیک
نبود یک قطبنمای استراتژیک و مذاکرهکنندهای باصلابت، روند گفتوگوها را بیهدف و بیسرانجام کرده، اولویتها گم شده و فرصتهای طلایی یکی پس از دیگری از دست رفتهاند.
ب) فقدان پشتیبانی جدی ومنسجم
تیم فعلی نه از اجماع داخلی برخوردار است و نه از پشتوانه سازمانیافتهای که بتواند مواضع دیپلماتیک خود را تثبیت کند. نگرانی از تندروها، نبود حمایت جدی در برابر فشارها، و عدم مداخله رئیسجمهور، آن را بهشدت آسیبپذیر کرده است.
ج) ضعف تعاملات داخلی
هر مذاکرهای نیازمند هماهنگیِ نهادهای تصمیمگیر و همراهی جریانهای مؤثر سیاسی و اقتصادی است. اما سیاست خارجیِ نامتوازن، شکافهای درونی قدرت و اختلافات سیاسی، و… قدرت چانهزنی ایران را کاهشداده و دست طرف مقابل را باز گذاشته است.
بدون ترمیم این سه ضعف ساختاری، هیچ مذاکرهای به نتیجه پایدار و گرهگشا نخواهدرسید.
از سایه جلیلی تا میدان مذاکره
اکنون انتخاب دبیرجدید، دیپلماسی کشور و حتی آینده سیاسی او را در برابر سهراهیِ مهمی قرارداده است:
راه اول: ادامه مسیر بینتیجه کنونی که به بنبست کامل رسیده و جز فرسایش توان دیپلماتیک و ازدست رفتن فرصتها ثمری ندارد.
راه دوم: تغییر اساسی در تیم مذاکرهکننده و بازگرداندن شهامت و ابتکار به آن؛ تیمی که اکنون زیر سایه سنگین جلیلی و رویکرد وقتکشی عمل میکند و برخی اعضای آن همچنان ازهمان دوره باقی ماندهاند.
راه سوم: ورود مستقیم دبیرجدید به میدان دیپلماسی و کنارزدن سایهی ستیز بامذاکره؛ هدایت گفتوگوها به سبک مذاکرات فشرده و ماراتنگونه، مشابه رویکرد پوتین درپرونده اوکراین با ویتکاف؛ کاری که جسارت سیاسی، مهارت مذاکره ومدیریت بحران میطلبد
ترمیم یا تغییر
پرسش اصلی این است که دبیرجدید، برای پاسخ به خواستهای راهبردی رئیسجمهور، کدام مسیر را برمیگزیند؟
این لحظه، آزمونی تعیینکننده برای سنجش بلوغ سیاسی و ظرفیت دبیر جدید در اداره امور به سود مردم است. تحرکات پرشور «سامریّون» و مخالفان مذاکره، وتکیه آنان بر مثالهای ناروا، بازتاب نگرانیشان ازاین است که کشور درمسیر تغییر و بازگشت به دیپلماسی فعال قرار گیرد؛ مسیری که بسیاری در جبههی مخالفت، توان تحمل آن را نخواهند داشت.
نظرات کاربران